بیوگرافی سینا حجازی

ساخت وبلاگ

یک گفتگوی صریح و بی پرده با  سیناحجازی

حرف حساب تو توی این موسیقی چیست؟

من بیشتر احساس می‌کنم که روی خودم موزیک درمانی می‌کنم. آمده‌ام که خودم را درمان کنم. در واقع نیامده‌ام که حرف حساب بزنم...

خوب بقیه این وسط چه گناهی کرده‌اند؟

شاید آن‌ها هم مثل من مریض باشند.

این موسیقی و آثار جالب و جدید را در چه سبکی باید گنجاند؟

بیشتر «رگه» و آمریکای جنوبی و لاتین.

به نظرت ایرانی‌ها می‌توانند با آن ارتباط بگیرند؟

موسیقی یک زبان مشترک است بین همه آدم‌ها. اینکه مردم ایران بعضی اوقات با برخی سبک‌ها دیر‌تر مانوس می‌شوند این است که کمتر شنیده‌اند. اگر بیشتر و بهتر بشنوند، چرا که نه؟

آثار چه کسی در گرایش تو به این قبیل فضا‌ها تاثیر گذار بوده؟

باب مارلی و جیسون مرز.

تنوع طلب، جاه طلب یا تفاوت طلب تو کدام یک را برای خودت انتخاب می‌کنی؟

تنوع طلب.

ولی من بیشتر صفت «کله شق» را برای تو درست می‌بینم.

این جزو گزینه‌هایت نبود خوب. به نظرم ترکیبی از تنوع طلبی و کله شقی. گزینه یک و چهار صحیح می‌باشد!

نگاه جالبی هم به عشق داری.

شعر‌هایم به این سوال‌ات جواب می‌دهد.

این نگاه گستاخ در زندگی تو هم جریان دارد؟

این نگاه اصلا گستاخ نیست. این لفظ توست. من آن را اصلا گستاخ نمی‌بینم. این عشق از نگاه من است... نگاه من. سینای عاشق.

بخاطر این نگاه و این عشق و رسیدن به آن تا حالا شده از دیوار کسی بالا بروی؟!

سوالت خوب نیست. دوست‌اش ندارم و جوابی ندارم... برویم سر سوال بعدی! (می‌خندد)

خوب تو بگو. وقتی در شعر‌هایت می‌گویی: «بی‌سوال با من باش / لالِ لال با من باش...». چرا من نباید این تعبیر را یک تعبیر گستاخ و عمیق لقب بدهم؟

عشق‌های این تیپی خیلی به من می‌چسبد...

و تا کجا ادامه دارد...

این‌اش دیگر به تو مربوط نیست... (به شوخی)

راست است که می‌گویند کمپانی‌های بزرگ لس آنجلسی دنبال تواند برای عقد قرارداد؟

لزوم‌اش چیست که به این سوال‌ات جواب بدهم؟

لزومش همینی بود که پرسیدم...

شاید!

آدمی با مولفه‌های تو با این طرز نگاه به عشق، قطعا تعریف جالبی از حس وطن دوستی دارد؟

من مملکت‌ام را خیلی دوست دارم. روزی می‌روم که مجبور باشم...

«ماما»...؟

عشق

و آن کاور عجیب و غریب‌اش؟

خیلی توضیح دارد. من به جای مادرم خیلی جا‌ها خواندم. سخت است بتوانم منظورم را برسانم. فکر نمی‌کنم بتوانم منظورم را با واژه‌ها برسانم. شاید یک جاهایی واقعا صدای مادرم است که دارد می‌خواند و من نیستم. یک جاهایی سعی کرده‌ام من صدای او باشم. ادای دینی بکنم. خیلی بحث عجیبی است و خیلی چالش برانگیز است... ولش کن...

کلا هم یک عکس مثل آدم هم که نداری...

اگر تو این را می‌گویی، من خوشحالم.

خوشحالی؟!

جوابت را دادم دیگر...

واقعا چرا؟

ببین نگاه من به موسیقی همانی است که می‌شنوید. نگاهم به عکس همانی است که می‌بینید. نگاه‌ام به شعر همانی است که می‌خوانی. نمی‌توانی از من توقع داشته باشی که وقتی موسیقی من به قول تو گستاخ است، عکس‌هایم عادی و خنثی باشند. وقتی موسیقی من اینی است که می‌شنوی، نباید یک عکس معمولی پارادوکس ایجاد کند. من از این پارادوکس‌ها فراری‌ام. حرفم را می‌فهمی؟ البته من واقعا هیچ تلاشی برای این قضیه ندارم و نکرده‌ام ولی ناخود آگاه این اتفاق می‌افتد و من هم نمی‌توانم جلوی آن را بگیرم.

هنوز هم مخفی‌گاه تو‌‌ همان جاست؟ 103رکورد؟

قطعا. یک سری آدمیم اینجا که دور هم جمع شده‌ایم. من، ایمان، محسن و حسین. روابط عمومی ما زیاد قوی نیست و آدم‌های بسته‌ای هستیم. به خاطر همین است که همین جا با هم خوش‌ایم. جذب هم شده‌ایم به نوعی. مثل جذامی‌ها...

دنیای غمگین و تلخ محسن چاوشی با دنیای گستاخ و بی‌پروای تو چه همخوانی‌ای دارد. داری وارد پارادوکس می‌شود سینا...

غمگین‌ترین آدم‌ها همیشه خوشحال‌ترین آدم‌ها هم می‌توانند باشند. باید به آن لحظه و حس برسی. مطمئن باش کسی که زیاد می‌خندد از بقیه غمگین‌تر است.

سینا حجازی از نگاهه دوروبری ها و دوستانش:

محسن چاوشی:

در جوابت درباره سینا یک جمله از چارلی چاپلین می‌گویم: «من هر کاری کردم که مردم بفهمند، ولی آن‌ها فقط خندیدند...»

ایمان قیاسی:

واقعا یک روزسینا رو نبینم انگار یه چیزی رو گم کردم. سینا برای موسیقی ما به قدری نو است که مثل یک طرفار کار‌هایش را دنبال می‌کنم.

حسین صفا:

سینا شخصیتی صادق و دوست داشتنی و در عین حال صادق دارد که مسیری را که انتخاب کرده را می‌توان بسیار محترم خواند. مسیری که قطعا چشم انداز جالبی خواهد داشت و برای ان می‌شود افق چشمگیری را متصور شد.

نمیگم تا سکته کنی...
ما را در سایت نمیگم تا سکته کنی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mynilo بازدید : 837 تاريخ : دوشنبه 27 بهمن 1393 ساعت: 19:46